سفر
پسر گلم عیدت مبارک شکر خدا امسال من و بابایی یه گل تازه داریم که روز اول عید من و بابایی و این گل تازه به دیدزن مامانی رفتیم همه اونجا بودن و فردا هم همراه مامانی و خاله مریم و .... رفتیم شمال چندروزی نوشهر بودیم و شما با غزلی کلی بازی کردی بعد به خونه باباجون رفتیم و هوا کمی سرد بود و شما یک کمی سرما خوردی اما خیلی لاغر شدی مامانم برات نگران شد ولی شکر خدا یک روزه خوب شدی و من هزارتا ماچت کردم بعد دوباره اومدیم نوشهر و باخاله مریم اینها و آزاده و غزل جون اومدیم خونمون............. ...
نویسنده :
متین
1:59